دنیای من و آدم کوچولوها – احساس ناب

رژیا پرهام – تورنتو

دوستی می‌گفت عشق فقط یک تعریف دارد، احساس ناب مادر و پدر به فرزند؛ ولی خیلی‌ها خودخواهی یا به‌نوعی در نظر گرفتن منافع احساسی خود که «من از تو، تو رو می‌خوام» که «مال من» باشی، با همهٔ تعاریف «مال من» بودن را عشق می‌دانند، که نیست…  

می‌گفت عشقِ پدر و مادر به فرزند یعنی من باشم یا نه، تو تندرست، شاد، در امنیت و موفق باش، من هم همهٔ تلاشم را برای زندگی خوب تو می‌کنم. 

و از اتفاقات بدِ کار با بچه‌ها دیدن گریهٔ همین پدر و مادرهاست…  

مادری که سال‌هاست با او سروکار داری و فکر نمی‌کنی به‌راحتی اشکش سرازیر بشود…، ولی می‌شود، وقت خداحافظی با دخترکش! و وقتی دخترک دنبال بازی می‌رود، توضیح می‌دهد که «هفتهٔ قبل نوبت من بود که بچه‌ها رو داشته باشم، ولی سفر کاری بودم و دخترها رو فقط یک شب داشتم و دیدمشون و امروز بچه‌ها برای یک هفته به منزل پدرشان می‌رن…» با گریه ادامه می‌دهد: «بچه‌ها با خانواده‌ام هفتهٔ خوبی داشتن، منزل پدرشون هم به اون‌ها خوش می‌گذره، فقط دل من تنگ می‌شه…» وسط گریه، زورکی می‌خندد و می‌گوید متأسف است که مرا ناراحت کرده، خداحافظی می‌کند و می‌رود.

و من می‌مانم و آرزویی نسبتاً محال که ای‌ کاش زندگی هیچ پدر و مادری به‌هم نریزد…

ارسال دیدگاه